روزی ک باهم حف زدیم

روزی ک باهم حف زدیم

امروز قرار شد اقا صابر بیاد خونمون تا باهم صحبت کنیمدنیای شکلک دوستی ساعت 16:30 قرار بود با خدیجه خانوم بیاد چون مامانش رفته شهرستان عروسی ولی با تاخیر اومدن. ساعت17:15 خونمون بود. ابجی سمیه روهم

اوردن چون با خدیجه خانوم تو یه ساختمونن. وقتی اومدن بهم سلام دادیم بعدش نشستن من آبمیوه اوردمعکس های متحرک آبمیوه و نوشیدنی ها

پاهام داشت میلرزید!! راه رفتنم از یادم رفته بود!!قلبم داشت درمیومد از جاش!! 

خلاصه هرطور ک بود شربتارو گرفتمو نشستم. یکم بعدش عمش اجازه گرفت ک ما باهم حرف بزنیم بعدش ک حرفامونو زدیم تموم شد رفتیم تو جمع نشستیم  و یکم بعدش رفتن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, ساعت 19:31 توسط ♡ℳÅℛℽÅℳ⁂SÅℬℇℛ |